اولین خرابکاری
امروز به عزیزم غذا میدادم و خوشحال بودم از اینکه جدیداً فوت کردن یاد گرفته و با هر قاشق که داخل دهنش میزارم یه بار فوت میکنه و با نمکتر از قبل شده و لبای کوچولوش با فئت کردن خیلی خیلی کوچولوتر میشه ؛ ولی خوشحالیم زیاد طول نکشید چون اولین خرابکاریش رو انجام داد و کل غذا رو فوت کرد توی صورتم ؛ از یه طرف خنده ام گرفته بود که شیطون شدی و از طرفی بخاطر کثیفی لباست و صورتم عصبانی شده بودم ؛ ولی کلی خندیدم از دست شیطنتهای نی نی گونه ات نانازم . ( 91/03/25 ) ...